حدود 3ماهه که تونستم یه کار مناسب پیدا کنم و مجبورم با یه لباس نسبتا شیک (که خودم همیشه ازش متنفر بودم و احساس میکنم تو خیابون منو احمق نشون میده) برم سر کار و یکی از سخت ترین کارهای دنیا رو انجام بدم. شرایطش طوریه که خیلی بهم سخت می گذره و حتی احساس می کنم از قبلنا که بیکار بودم خیلی تنها تر شدم. ولی تنها چیزی که میدونم اینه که به اندازه تک تک ثانیه هاش باید خدا رو شکر کنم چون غیرممکن، ممکن شد.
فکر کنم س.کـــ..س توی یه ساختمان چند طبقه مخروبه خیلی باید لذت بخش تر باشه.از اونایی که سالهاست رها شده، با دیوارهای رنگ و رو رفته، پنجره های کنده شده و کلی نشانه های قدیمی.
می خواستم عنوانشو بنویسم "من به نومیدی خود معتادم" یا اینکه "در شب کوچک من، دلهره ویرانیست" یا اینکه حداقلش بنویسم "من غریبانه به این خوشبختی می نگرم" ولی همه ایناشو میذارم واسه خودم، فقط می نویسم:
" پشت این پنجره شب دارد می لرزد"
ترانه آخر فیلم "ورود آقایان ممنوع" خیلی قشنگ دراومده.صدای رضا عطاران هم خیلی بامزه شده، کلا واسه سرگرمی خیلی آهنگ قشنگیه (+)
از نظر من همیشه قبل از خواب باید سـ..ک.ـــس کرد. این شامل حتی چرت های 10 دقیقه ای و خواب بعد ازظهر هم میشه.
به یه جایی می رسی دور و برتو که نگاه میکنی وضعیت همه از تو بهتره، اوضاعشون حتی نزدیک به تو هم نیست چه برسه بخواد بدتر باشه.
بعضی وقتا اصلا حوصله هیچ کاری رو نداری ، بعضی وقتای دیگه هم بازم حوصله هیچ کاری رو نداری ولی فرقش اینه که این موقعها فقط دوست داری اوقاتت رو با یه دختر بگذرونی.
تکلیفت که معلوم نباشد منطقی ترین افکار دیروزت میشود مثل رویاهای 17 سالگی، و بازهم فردا و فردا. هر روز خامی 17،18 سالگی را تجربه میکنی.
" چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من
بازا ببین در حیرتم بشکن سکوت خلوتم
چون لاله ی تنها ببین بر چهره داغ حسرتم " (+)