-
607
3 تیر 1393 23:31
پیراهنت را دربیاور، مرا در آغوش بگیر. سرم مثل روزهای قبل کمی درد می کند.
-
606
3 تیر 1393 23:30
دیگه خیلی حرفا هست که اینجا نمیزنم. یه زمانی اینجا نوشتن منو ارضا میکرد مثل بادکنکی بودم که خالی میشد ولی حالا دیگه حتی این صفحه هم عوض شده. قبلنا فکر میکردم اگه قرار باشه کسی رو داشته باشم باید بتونم بدون هیچ ملاحظه ای نوشته های اینجا رو نشونش بدم ولی هر روزی که میگذره تردید من بیشتر میشه، هیچوقت هرگز به هیچ وجهی...
-
605
3 تیر 1393 23:30
من حاضر بودم تموم لحظه های شیرینی که میتونستم داشته باشم رو از دست بدم تا مبادا یه موقع کسی رو الکی امیدوار نکنم کسی رو یهو ترک نکنم تا تنها کارش گوش دادن به آهنگهای غمگین باشه. مبادا فکر کسی بیخودی درگیر بشه کسی به خاطر کارای من غمگین و افسرده بشه .مبادا از خودم واسه کسی خاطره بد بذارم، کسی رو الکی سمت خودم جذب کنم....
-
604
24 خرداد 1393 00:12
" ندیدی جانم از غم ناشکیباست ؟ "
-
603
24 خرداد 1393 00:12
اون وقتایی که یه هویی خودشو آروم آروم تو بغلت جا می کنه ...
-
602
14 خرداد 1393 14:29
یکی از چیزهایی که همیشه دلم میخواست تجربه کنم این بود که عین توی فیلمهای خارجی که افراط می کنن مست بشم.دیشب تونستم اینو تجربه کنم. خلاصه بعد چند بار بالا آوردن بیهوش شدم، نزدیکای صبح بیدار شدم ...
-
601
6 خرداد 1393 23:46
یکی از دلایل زنده بودنم ( + )
-
600
6 خرداد 1393 23:45
خیلی وقته یه نفره اش بیشتر از دو نفره اش لذت بخشه.
-
599
22 اردیبهشت 1393 00:43
فقط خواستم تذکر بدم "این زندگی حس خوشبختی رو ازون روز اول بدهکار ماست" .
-
598
22 اردیبهشت 1393 00:37
بنشین و تماشا کن از کوه پریدن را . + دامن ساتن ( امیر عظیمی ) چشمان تو یادم داد فریاد کشیدن را تا قله به سر رفتن از کـــوه پریدن را اصرار نکن بانو این پیچ و خم وحشی در مسخره پیچانده رویای رسیدن را تا شوق سخن رویید رگبار سکوت آمد تا در تن خود گیــرد گلــــواژه گزیدن را با اینکه دهانها را ایمان و قسم بسته از گوش کــــه...
-
597
12 اردیبهشت 1393 21:35
بستن کروات یکی از لحظه های غم انگیز زندگیه، انگار که میخوام به یه مراسم تدفین به سبک خارجیها برم.
-
596
22 فروردین 1393 20:00
من تا الان هر روز طوری زندگی کردم که انگار فردایی وجود نداره و قراره همیشه همه چیز ثابت بمونه. دیگه خیلی چیزا قابل جبران نیست...
-
595
14 بهمن 1392 21:41
ترکیبی که مرده رو زنده میکنه ( + )
-
594
15 دی 1392 21:33
اولا این شبکه های جدید واسم جذابیت داشت گفتم حداقل یه تغییری کردم می نشستم پای تی وی ولی الان دوباره دارم میام سمت لپ تاپم، می ترسم از این.
-
593
3 دی 1392 22:58
انگاری یه چیزی توی گلوم دقیقا وسط گردنم گیر کرده که داره خفم می کنه. بعضی وقتا نفس کشیدنمو سخت میکنه ضربان قلبم بالا میره و من به زور نفس میکشم.اینطور موقعها سعی میکنم خودمو آروم کنم و یه گوشه بشینمو فقط روی نفس کشیدنم تمرکز کنم چون مطمئنم اگه اینکارو نکنم خفه میشم. یه بار داشتم به این فکر میکردم اگه بمیرم چی میشه،...
-
592
10 آبان 1392 10:53
از تموم خوابهای آشفته ای که تقریبا هر شب می بینم می ترسم. درست لحظه ای که صبحها بیدار میشم، میشن اولین استرس روز من.
-
591
4 مهر 1392 19:57
" من ازین دنیا چی می خوام؟ "
-
590
24 شهریور 1392 18:49
فقط چند کلمه، چند کلمه آرامش ...
-
589
17 مرداد 1392 22:45
اگه از خودم زندگی جدا داشتم همین الان چند نخ سیگار می گرفتم و میرفتم تو جاده. هیچ مقصدی تو ذهنم نیست فقط دوست داشتم الان تو جاده باشم و از اینجا برم.
-
588
17 مرداد 1392 22:44
دلم می خواد با کسی ازدواج کنم که خیلی دوسش داشته باشم ولی زیاد کاری به کار همدیگه نداشته باشیم ، عین دو تا دوست که با هم زندگی می کنن.
-
587
4 مرداد 1392 21:12
یکی از آرزوهای این چند مدتم این شده که یه جایی که دستشویی فرنگی داره برم دستشویی. یعنی اگه یه جای درست و درمون گیر بیارم همینجوری الکی میخوام یه ساعت بشینم.
-
586
21 تیر 1392 23:16
یکی از چیزایی که ناراحتم میکنه اینه که نمی دونم دقیقا اینی که میگن واسه زندگی باید برنامه ریزی کرد یعنی چه و اینکه چرا من هیچوقت برای زندگیم هیچ برنامه ای ندارم. مثلا وقتی کسی بهم میگه با برنامه هام کلی فاصله دارم یا مثلا میخوام درس بخونم که اینطوری بشه اونطوری بشه یا اینکه مثلا طرف 30و خورده ای سالشه ولی بازم از امید...
-
585
10 تیر 1392 20:24
- خیلی وقتا دلم میخواست خیلی کارا انجام بدم، ولی آخرش همه اش ختم میشه به یه چیز. - توی کارم بدجوری به خودم ضربه زدم.اصلا فکرشو نمی کردم اینقدر روی من حساب کنن یا اینقدر تونسته باشم خودمو نشون بدم ولی ظاهرا رفتارای این مدتم داره باعث میشه چیزی که آرزشو داشتم و جزو بهترین موقعیتهای کاریم بود، خیلی راحت از دست بدم.البته...
-
584
21 خرداد 1392 21:35
از اینکه موهای دور گوشم داره کم کم سفید میشه خیلی خوشحالم، ولی از اونجایی فهمیدم دارم پیر میشم که توی موهای روی سینه ام یه تار سفید دیدم. واقعا ناراحتم کرد.
-
583
21 خرداد 1392 21:34
بعضی وقتا بدون هیچ دلیلی احساس میکنم دلم میخواد بشینم گریه کنم، واقعا خجالت آوره.
-
582
3 خرداد 1392 23:02
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA یکی از چیزایی که منو دیوونه میکنه ( + )
-
581
3 خرداد 1392 22:43
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA نمی تونم آهنگی فیلمی یا عکسی که منو یاد گذشته میندازه تحمل کنم یعنی خیلی بهم سخت میگذره. تنها چیزی که فورا به مغزم میاد اینه که ازش فرار کنم، نمی دونم تا کی اینطوریه.
-
580
26 اردیبهشت 1392 22:54
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 چند روزه وقتی میخوام از محل کارم برگردم خونه از یه مسیر جدید میام که طولانی تر و سخت تره. یه خاصیتی داره، پیاده که میام انگار یه کوه غم و غصه رو سرم خراب میشه، نمی دونم چرا دوست دارم اینو.
-
579
16 اردیبهشت 1392 22:46
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 سالگرد ...
-
578
28 فروردین 1392 22:58
- فقط دلم میخواد خیلی زود همه این اتفاقات حل بشه. - فکر کنم دوباره اینجانوشتنم زیاد بشه.