رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

604


" ندیدی جانم از غم ناشکیباست ؟  "



603

اون وقتایی که یه هویی خودشو آروم آروم تو بغلت جا می کنه ...

602

یکی از چیزهایی که همیشه دلم میخواست تجربه کنم این بود که عین توی فیلمهای خارجی که افراط می کنن مست بشم.دیشب تونستم اینو تجربه کنم. خلاصه بعد چند بار بالا آوردن بیهوش شدم، نزدیکای صبح بیدار شدم  ...

601


یکی از دلایل زنده بودنم  ( + )



600

خیلی وقته یه نفره اش بیشتر از دو نفره اش لذت بخشه.