رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

254

من یکنواخت ترین زندگی دنیا را دارم . تاثیر این یکنواختی کاملا در من رسوب کرده ، نه حرف خاصی برای گفتن دارم و نه هیچ احساس خاصی نسبت به دور و برم .

253

چقدر دلم می خواد دوباره عاشق بشم.

 

252

مثل یک اسب وحشی ، آزاد و رها در دنیایی به وسعت چمنزارهای سرسبز و بکر.

251

" تنهایم در وبلاگم

چسبانده ام چشمهایم را به صفحه مانیتور

ببینم جز من کسی نیست دیگر

پشتِ این نوشته ها

آن دورها "       (یه شعر از نمیدونم کی)

 

 

در وبلاگ جدیدم که نه ، ولی تکه ای از زندگی من ، درست تکه ای از وجود من در اینجا جا مانده. آنجا بخشی از تمام داشته هایم  تمام آرزوهایم و  قسمتی از تمام هستی ام هست که همانجا جایش گذاشتم و می خواهم روزی دوباره پیدایش کنم. نوشته هایم ... همه شان ، هرگز تا این اندازه صادق نبودم .