رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

435

در اعماق جنگلی تاریک و در هراس سایه ای نامعلوم بیدار خواهم شد، پرچینی می شوم در انتهای یک مزرعه گندم سرسبز.

(+)


434

امشب

به خاطر ماه بیدار می‌مانم

فردا

آفتاب را از دست خواهم داد.

433

یکی از آرزوهای زندگیم اینه که یه بار طوری بشه وقتی که دارم ارضا میشم از اول تا آخرش بتونم توی چشمای کسی خیره بشم.

432

یک قطره اشک
بدرقه مردی که با شانه های افتاده از خستگی
پشت بر خاک آرام گرفته است ...
یک قطره اشک
بر جنازه مردی که تا زنده بود شوری اشکی را نچشید
که تا زنده بود
نبود
که تا بود
چشمانش ، کسی را می جست ...
که تا مرُد
کسی را ندید
که تا خواست
نخواستنش
که تا باد
چنین باد
حال ببین
چه آرام گرفته است
آن چشمان بی قرار
یک قطره اشک
کافی است
برای مردی که
وقتی که دلتنگ می شود ،
آسمان را به گریه می انداخت ...

                                                    (از وبلاگ آخرین دیوانه)

431

میخوام یه رازی رو بهتون بگم ، " این خانه از پای بست ویران است"

430

آن روز نزدیک به جاده‌ای از اینجا دور
دختری کنار نرده‌های نازک پیچک‌پوش
هی مرا می‌نگریست
جواب ساده‌اش به دعوت دریاندیدگان
اشاره‌ی روشنی شبیه نمی‌آیم تو بود ...


                                                             (سیدعلی صالحی)

429

" من از هیچ بودنها از عشق نداشتنها

                      از بی کسی و خلوت انسانها می ترسم"

428

گلاب به روتون، از همون بچگی تا خود همین الانش از سیفون دستشویی می ترسم.

427


خواهرم صبر نما! ظلم فنا خواهد شد، خواهر من



دانلود خواهر من – حسین فخری



ادامه مطلب ...

426

با اینکه فقط یه نفر نرم افزار می گرفت ولی خیلی دلم میخواست توی استخدامیش قبول می شدم، خیلی خیلی.  این باعث شد یه چیزی یادم بیاد، چند وقت پیش رفتم یه جایی واسه کار که فقط سه روز موندم. توی ساعات اول نه از کارم نه محیطش نه همکارام و نه هیچ چیز دیگه ای اصلا خوشم نیومد هیچ چیزی نبود که دلمو خوش کنم. اولش فکر میکردم اینا بزرگترین مشکلات من واسه کار کردنه ولی بعدش فهمیدم بزرگترین مشکلم اینه که هر لحظه توی ذهنم یه کسی می گفت  " برای چی؟ "

425

توی این سایت حرم امام رضا رو از چند جهت زنده نشون میده، خیلی وقته که میخوام برم ولی نمیشه.

 

 

پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب

 تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم

 دیده بخت به افسانه او شد در خواب 

 کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم

 یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن 

 ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند

 ای آفتاب آهسته نه پا در حریم یار من 

 ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند    ( + )

 

 

- گفتم یه شعری بذارم که معنی زمینی نداشته باشه.

424

یه نیروی چسبندگی بین لبها وجود داره که دانشمندا هنوز کشفش نکردن ولی اگه می خوان کشفش کنن یه راهنمایی می کنم، عین این می مونه که بخوای یه چسب نواری رو از روی پوست دستت بکنی.

423

به خدا پناه می برم از شر شیطان و به تو پناه می برم از شر خودم.

422

نمی دونم چرا بازیگرای زن که دهه هفتاد(میلادی) توی فیلمهای آمریکایی بودن خیلی قشنگتر از بازیگرای الان هستن. قیافشون آرایششون حتی هیکلشون خیلی واسم جذابه. نمیدونم من از زمان عقبم یا زمان خیلی از من جلوتره ولی به هر حال از نظر من اون قدیما خیلی خوشگلتر بودن.

421

" من از بیراهه های هله بر می گردم و آواز شب دارم "

420

بادبادکی که در دام سیمهای تیر چراغ برق افتاده است، به فکر پرواز است یا بازگشت به آغوش پسرک؟