رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

567

یه چیزی هست که من اسمشو گذاشتم خودکشی جنسی. نصف بیشترشو رد کردم.

566

از کجا آغاز کنم ، چگونه بسازم اش...    ( + )

565

به سختی رفتی که همه گناهان هر چند کوچکت هم پاک شود، حالا که آرام شدی و جای خالیت را جاگذاشتی بیش ازین نگرانمان نکن به خوابهایمان بیا و بگو که خوبِ خوب هستی بگو که دلتنگ نباشیم و بگو جایی هستی که همه ما آرزویش را داریم.

گریه نکن عزیزکم، دیگر هیچ کدامشان را احساس نمی کند نه شکستها و اضطرابها و نه دلتنگیها و سختیها. این دنیا آنقدرها هم ارزشش را ندارد. خدا و یک دنیا صبر و امید، برای تو که عکس برادرت را با یک نوار سیاه بر روی دیوارهای شهر می بینی. چشمانت را ببند، فردا همه آگهی ها را پاره می کنم.

564

فقط خواستم همینطوری بگم ،


   " نی حدیث راه پرخون می کند

   قصه های عشق مجنون می کند

   در غم ما روزها بیگاه شد

   روزها با سوزها همراه شد

   روزها گر رفت گو  رو باک نیست

   تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست "