رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید


نان و پنیر لذیذ ترین غذای دنیاست وقتی که کمی از انگشتانت را هم با آن می خورم .


به ازای هر باری که تو مرا می بوسی ، صد بار ارضا می شوم .

من هم محتاجم ، برای اثباتش همانند دخترک مطلب قبل حتما باید زیر باران بروم ؟

دخترک را مجبور می کردند در این هوا هم گدایی کند ، با لباسهای خیس زیر باران معصومانه تر به نظر می رسید .

یه بار خواب دیدم دارم یه نفرو می بوسم ولی بعدش هر چقدر تلاش کردم نتونستم عین بار اول ببوسم .

چقدر این روزها بی حوصله شده ام ، دلم هی می خواهد در قسمت ایمیج گوگل بنویسم "اندام" یا بنویسم ... یا ... یا اصلا بنویسم "دختر"

اگر فرصت شد یکبار هم می نویسم "دختر زیباروی نهفته "

وقتی آخر حموم زیر دوش آب سرد میرم ، انگار به تموم آرزوهام رسیدم .

نمی دونم چرا همیشه از بحثهایی که در مورد ناتوانی روحی میشه ، می ترسم .


شبها قبل از خواب همیشه اول بالشتمو می بوسم بعدش می خوابم .

همیشه از دیدن مردی با لباسهای کهنه ، سوار یک دوچرخه کهنه همراه با یک جعبه شیرینی لذت بردم .

بر خلاف کهنه گیهاش احتمالا دل همسر و بچه هاش کلی نو میشه .

با حسرت به من که پشت زانتیای عموم نشسته بودم نگاه می کرد ، منم به قیافه مهربون و دوست داشتنی زنش خیره شده بودم . ما هر دومون خوشبخت بودیم ولی نمی دونستیم .

بی عشق حواسم به گل گلدون نیست ، الان چند روزیه که خشک شده .

یه روزی همش تو اون بالا بالاها بودی و من هم این پایین پایین ها. با اینکه اومدی پایین ولی هنوزم اون بالا بالاها هستی .