رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

554

خواستم یه خواهش خیلی کوچولو بکنم ، یه روزی "دنیا اگه تنهام گذاشت تو منو انتخاب کن" .

553

مردانگی در پشت ارضاهای مکرر آرام آرام محو می شود و چهره ای افسرده از دامان نفسهای بریده و سرگردان متولد میشود. حالا اتاق می ماندو یک بغل تنهایی و به اندازه یک عمر پرسش.اکنون دیگر هیچ دستی قدرت فشردن دستهای زندگی را ندارد، دیگر هیچ نفسی به شماره نمی افتد و هیچ نگاهی در خاطره ها نمی ماند ...

552

خراب می شود هر آنچه که ساختی،  گاهی باید .