رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

565

به سختی رفتی که همه گناهان هر چند کوچکت هم پاک شود، حالا که آرام شدی و جای خالیت را جاگذاشتی بیش ازین نگرانمان نکن به خوابهایمان بیا و بگو که خوبِ خوب هستی بگو که دلتنگ نباشیم و بگو جایی هستی که همه ما آرزویش را داریم.

گریه نکن عزیزکم، دیگر هیچ کدامشان را احساس نمی کند نه شکستها و اضطرابها و نه دلتنگیها و سختیها. این دنیا آنقدرها هم ارزشش را ندارد. خدا و یک دنیا صبر و امید، برای تو که عکس برادرت را با یک نوار سیاه بر روی دیوارهای شهر می بینی. چشمانت را ببند، فردا همه آگهی ها را پاره می کنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد