از آرزوهای دست نخورده و رویاهای پوچ ، دلربایی های هوسهای رنگارنگ پسرانه و از همه حرفهایی که از گفتنشان هراس دارم می نویسم. اینجا دفتریست از اسرار تاریخ همین نزدیکیها و خاطرات اشکهایی که هرگز جاری نشدند.
اینجا باقیمانده خرابه های احساسات گمشده ایست که چند وقتی بیش از حسرت حضورشان نمی گذرد .
ادامه...
گاهی
اوقات که توی اتاقم نشستم به دورو برم نگاه میکنم می بینم تنها موجود زنده توی این
اتاق گوشی موبایلمه، چون اکثر اوقات چراغش داره چشمک میزنه و این نشون میده که
روشنه.