از آرزوهای دست نخورده و رویاهای پوچ ، دلربایی های هوسهای رنگارنگ پسرانه و از همه حرفهایی که از گفتنشان هراس دارم می نویسم. اینجا دفتریست از اسرار تاریخ همین نزدیکیها و خاطرات اشکهایی که هرگز جاری نشدند.
اینجا باقیمانده خرابه های احساسات گمشده ایست که چند وقتی بیش از حسرت حضورشان نمی گذرد .
ادامه...
کم
پیش میاد تا با خودم بگم، من که اینطوری نیستم هنوزم می تونم. ولی بیشتر وقتا می بینم احساس من
درست شبیه همون زن سی و چند ساله توی دهه چهله که ... دارم به این جملات ایمان می یارم و دیگه بهشون
شک نمی کنم :