از آرزوهای دست نخورده و رویاهای پوچ ، دلربایی های هوسهای رنگارنگ پسرانه و از همه حرفهایی که از گفتنشان هراس دارم می نویسم. اینجا دفتریست از اسرار تاریخ همین نزدیکیها و خاطرات اشکهایی که هرگز جاری نشدند.
اینجا باقیمانده خرابه های احساسات گمشده ایست که چند وقتی بیش از حسرت حضورشان نمی گذرد .
ادامه...
یکی از کارهای مورد
علاقه ام که هیچوقت نتونستم انجامش بدم ، عکس گرفتن از دستها بوده. خیلی دلم
میخواد هر آدمی که می شناسم از دستش عکس بگیرم و البته واضحه که این علاقه من در
مورد دست خانمها شدیدتره .
چرا انجامش نمی دی ؟
مثلا اگه بخوام تو میذاری از دستت (منظورم پنجه دست یعنی مچ دست و انگشتها)عکس بگیرم؟
اگه حتی به آدمهای آشنا هم همچین حرفی رو بزنی نمیتونی پیش بینی کنی برخوردشون چیه.
سوژه ی عکاسی یکی از دوستای من همین بود
با هم خیلی جاها رفتیم که عکس بگیره از بازار گرفته تا مردن عادی...بد نبود،همکاری می کردن