از آرزوهای دست نخورده و رویاهای پوچ ، دلربایی های هوسهای رنگارنگ پسرانه و از همه حرفهایی که از گفتنشان هراس دارم می نویسم. اینجا دفتریست از اسرار تاریخ همین نزدیکیها و خاطرات اشکهایی که هرگز جاری نشدند.
اینجا باقیمانده خرابه های احساسات گمشده ایست که چند وقتی بیش از حسرت حضورشان نمی گذرد .
ادامه...
فکر نمی کردم بشه نشسته هم خوابید !!!!
فکر کنم من ازین شیوه ای که بالش بذاری زیر سرت و دراز بکشی خسته شدم چون واقعا کم کم دارم با این روش مشکل پیدا می کنم نمی دونم چرا.
نحسی عجب قدرتی داره که خفت بهار رو هم گرفته...