رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

363

سلام  "حال همه ما خوب است"  ، همه حال شما هم خوب است؟  دلتنگتان شدیم ...  آسمان ما را به یاد چشمهایتان می اندازد. ابری و آفتابی ، هوا صاف ِ صاف هم که باشد آسمان  آسمان ِ باریدن است. با خودم عهد می بندم این بار که باد بیرحم شروع به وزیدن کرد ، روی جلد دفتر خاطراتم بنویسم " باد آمد و همه رویاها را با خود برد" اما افسوس ، جایی چیزی شبیه دلم را جا گذاشته ام. "بی پرده بگویمت" دوستت دارم بانوی حادثه های شیرین دنیا.  "دوباره اردیبهشت به دیدنت می آیم" ، انگشتانم را به یادگار در موهایت جا می گذارم و از تو قول می گیرم مثل صورتت شاد باشی نه مثل دلت غمگین ، پری ِ غمگین من.  تمام سوالهایم از تو بماند فقط به من بگو  "مگر می شود دوستت نداشت؟  "

 



- ای تو بهانه واسه موندن ، ای نهایت رسیدن  ...  تورو اون لحظه که دیدم به بهانه هام رسیدم ...  

نظرات 6 + ارسال نظر
دخترک موفرفری! 29 دی 1389 ساعت 12:13 ق.ظ

گاهی چه فرق میکند
دوست داشتن یا نداشتن
هر دو
پیراهن ِ یوسف را دریده اند...!

این شعرو خودت گفتی؟

دخترک موفرفری! 29 دی 1389 ساعت 10:49 ب.ظ

نه رفیق..من ترانه میگم.

ب 29 دی 1389 ساعت 10:53 ب.ظ

سلام علی جان
دلتنگت بودم زیاد
و ...
و سکوت

مینا 30 دی 1389 ساعت 02:32 ب.ظ

خیلی قشنگ بود دوستم .

دخترک موفرفری! 30 دی 1389 ساعت 10:05 ب.ظ

یه سوال:
به نظرت همیشه احساسها متقابل هستن؟
و اینکه یه پسر چطور میفهمه که یه دختر از اون خوشش میاد؟(اگه دختر حرفی نزنه)

- اگه همه دوستیها و محبتها متقابل بود که الان زمین شده بود بهشت نه؟
- من دقیقا نمیدونم یه پسر از کجا میفهمه ولی فکر کنم شبیه همون دلایلی باشه که یه دختر میتونه بفهمه .

فریناز 4 بهمن 1389 ساعت 11:20 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

واسم همه چیز مسخره شده حتی دوست داشتن ها...
دیگه زمینو دوست ندارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد