از آرزوهای دست نخورده و رویاهای پوچ ، دلربایی های هوسهای رنگارنگ پسرانه و از همه حرفهایی که از گفتنشان هراس دارم می نویسم. اینجا دفتریست از اسرار تاریخ همین نزدیکیها و خاطرات اشکهایی که هرگز جاری نشدند.
اینجا باقیمانده خرابه های احساسات گمشده ایست که چند وقتی بیش از حسرت حضورشان نمی گذرد .
ادامه...
شما تصور کن یه آیکون لبخند به چه پهنی.......... قیافه ش مثل یه گربه ی خرسند!!!! منم تخیلم قویه علی جان... یه وقتایی هیچی نمی گیم ببینیم صاحبخونه متوجه می شه یه مهمون بی خبر اومده و رفته.. که انگار خوب متوجه می شه!
گربه ی خرسند؟ چه ترکیب باحالی گفتی.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
چشم براهمان بودی رفیق...؟!
خستگی ِ کار اینقدر زیاده که آدم گاهی نمیتونه تمرکز کنه و چیزی رو که دوست دار برای رفیقش به یادگار بذاره..
شما تصور کن یه آیکون لبخند به چه پهنی..........
قیافه ش مثل یه گربه ی خرسند!!!!
منم تخیلم قویه علی جان...
یه وقتایی هیچی نمی گیم ببینیم صاحبخونه متوجه می شه یه مهمون بی خبر اومده و رفته.. که انگار خوب متوجه می شه!
گربه ی خرسند؟ چه ترکیب باحالی گفتی.