از آرزوهای دست نخورده و رویاهای پوچ ، دلربایی های هوسهای رنگارنگ پسرانه و از همه حرفهایی که از گفتنشان هراس دارم می نویسم. اینجا دفتریست از اسرار تاریخ همین نزدیکیها و خاطرات اشکهایی که هرگز جاری نشدند.
اینجا باقیمانده خرابه های احساسات گمشده ایست که چند وقتی بیش از حسرت حضورشان نمی گذرد .
ادامه...
نمیدونم نوشته هات مخاطب خاصی داره یا نه ( که البته حتما داره) ...نمی دونم میدونه که براش مینویسی یا نه... ولی عمیقا دوس دارم بدونه و حتی اگه شده اتفاقی اینجا رو پیدا کنه و احساست رو ببخونه... کاش ما آدما یاد میگرفتیم قبل از اینکه فسیل شیم به همدیگه ابراز علاقه کنیم...ای کاش...
نمیدونم نوشته هات مخاطب خاصی داره یا نه ( که البته حتما داره) ...نمی دونم میدونه که براش مینویسی یا نه...
ولی عمیقا دوس دارم بدونه و حتی اگه شده اتفاقی اینجا رو پیدا کنه و احساست رو ببخونه...
کاش ما آدما یاد میگرفتیم قبل از اینکه فسیل شیم به همدیگه ابراز علاقه کنیم...ای کاش...
دلم برای یک دل سیر نگاهش تنگ شده.از خدا میخوام فقط یکبار فقط یکبار دیگه یک ساعت کنارش ساکت بشینم///