از آرزوهای دست نخورده و رویاهای پوچ ، دلربایی های هوسهای رنگارنگ پسرانه و از همه حرفهایی که از گفتنشان هراس دارم می نویسم. اینجا دفتریست از اسرار تاریخ همین نزدیکیها و خاطرات اشکهایی که هرگز جاری نشدند.
اینجا باقیمانده خرابه های احساسات گمشده ایست که چند وقتی بیش از حسرت حضورشان نمی گذرد .
ادامه...
کی
اشکاتو پاک میکنه شبا که غصه داری
دست
رو موهات کی میکشه وقتی منو نداری
شونه
ی کی مرحم هق هقت میشه دوباره
از
کی بهونه میگیری شبای بی ستاره
برگ
ریزونای پائیز کی چشم به رات نشسته ...
کی از سرود باروون قصه برات میسازه؟
نکنه ستاره ای بیاد و یاد تورو نیاره....
آره..
انگاری شاعرش می خواسته مطمئن بشه که اگه خودش نیست کسی که همه ی نیازهای معشوقش رو برطرف می کنه کنار عزیزکرده ش حضور داره...
پر از عشقه این شعر...