بعضی اوقات یه چیزایی رو می خونی یه چیزایی رو میشنوی که آرزو می کنی هر لحظه تکرار بشن هر لحظه توی زندگیت جلوی راهت سبز بشن و وادارت کنن چند لحظه فکر کنی چند لحظه به دورو برت خیره بشی و ببینی همه چیز چقدر فرق کرده. تعجب می کنم چرا همه اینجور نوشته ها رو نمی خونن. از نظر من این دوتا نوشته شاهکارن.
- بوق بوق بوقــ ــــــــــــــ (اگه به من بود جمله آخرش رو به عنوان اسمش انتخاب می کردم " من از آغاز خسته ام ... " )
مریم را بارها از طرق وبلاگت خوندم و هربار اندوهی گوشه ی قلبم خزید...
بوق بوق بوقــــ ـــــــــــــــــــــ لینکش باز نمیشه...
باز میشه که .