از آرزوهای دست نخورده و رویاهای پوچ ، دلربایی های هوسهای رنگارنگ پسرانه و از همه حرفهایی که از گفتنشان هراس دارم می نویسم. اینجا دفتریست از اسرار تاریخ همین نزدیکیها و خاطرات اشکهایی که هرگز جاری نشدند.
اینجا باقیمانده خرابه های احساسات گمشده ایست که چند وقتی بیش از حسرت حضورشان نمی گذرد .
ادامه...
چقدر دوس دارم اینجا رو....
همیشه خاموش میخونمت..
چرا؟
نامی نشونی چیزی بذار ، من هم بتونم نوشته هاتو بخونم.
وبلاگ ندارم.
امروز قریب به ۳ساعت دوباره نصف بیشتر آرشیوت رو خوندم...
ازین جمله های کوتاه عجیب لذت میبرم..
ممنونم ازت.
ولی من دلم میخواد داد بزنم
جیغ بکشم
هوار بزنم
یا نه سکوت خیلی بهتره
سعی میکنم سکوت کنم