از آرزوهای دست نخورده و رویاهای پوچ ، دلربایی های هوسهای رنگارنگ پسرانه و از همه حرفهایی که از گفتنشان هراس دارم می نویسم. اینجا دفتریست از اسرار تاریخ همین نزدیکیها و خاطرات اشکهایی که هرگز جاری نشدند.
اینجا باقیمانده خرابه های احساسات گمشده ایست که چند وقتی بیش از حسرت حضورشان نمی گذرد .
ادامه...
ولی من دوست نداشتم عکسشو
منو یاد کنیزی میندازه
یاد گرفتاری و درد و عذاب
یاد اینکه باید کلفت دم دستی یکی باشی
اون نامردی کنه و تو نمتونی این طوری باشی
منو پرت میکنه تو خاطرات بدی روزگار
یاد سگای وحشی و هار
ولی من توی این تصویر فقط خوبیها و شیرینی هاشو دیدم .