یه صبح بهاری به زور از خواب بلند میشی و یه دفعه تموم سوالهای جواب نداده تاریخ بشری میاد توی ذهنت و با خودت هی کلنجار میری تا فراموششون کنی ولی چون هیچ جوابی توی اون موقعیت خواب وبیداری نداری حس بی وزنی و پوچی میکنی و عین یه ساعت بغل گوشت یه نفر اینو تکرار میکنه که "تو برای چی به وجود اومدی؟ اصلا چه فرقی می کنه؟ همه چیز چه فرقی می کنه باشن یا نباشن؟ "
این برنامه هر روز صبح من است فکر کنم تنها جواب این سوال هم برای هیچی باشه