من هر روز پاک می شوم و از نو نوشته می شوم بی آنکه کسی بخواهد ظرافتهای ادبی را رعایت و غلطهای املائی را اصلاح کند. من هر روز به انتهای اوراق داستانی نیمه تمام می رسم که نویسنده اش آن را مچلاله می کند و هرگز خوانده نمی شود. من هر روز به آسمانی چشم می دوزم که شش ماه آن شب است و شش ماه دیگرش نیمه شب . من هر روز تمام زندگی ام را در چند لحظه خلاصه می کنم بی آنکه طلب بخشش داشته باشم. من هر روز پاک می شوم محو می شوم فراموش می شوم .
بعضی وقتا پستی میذاری که اعصاب ادمو خط خطی میکنه
اینم از همون پستا بود
اخم
خوبه که می تونی احساساتت رو اینقد قشنگ بنویسی
من هم می تونم...
نظری ندارم جز اینکه قشنگه
از یه دختر کویری به یه پسر جنگلی
:)
خیلی اوضات خرابه!!!!!!!!!!!!
کاش یکی نزدیک بود بهت و می زد تو گوشت که به خودت بیای!!
اینقد ناشکری نکن!!!!!!!!!!!!!!
نیمه ی پرش رو که نگاه کنی بد هم نیست .. هر روز تولدی دیگر... هر روز فرصتی دوباره... روزهایی که همگی شبن, شاید آدم رو غمگین کنن ولی گاهی در همون سکوت و تنهایی شب به اوجی می رسی که در دنیای روز دست نیافتنیه... این هم می گذره.. به امید روزهایی شاد تر...
امیدوارم ساله جدید یه جورایی تغییرت بده!!!!!!!!!!!!!!!
نو شدن هاست که زندگی رو تغییر میده ...حالا کی ها این طوری میشی !
علی جان وبلاگم فیلتر شده این آدرس جدیدشه