از آرزوهای دست نخورده و رویاهای پوچ ، دلربایی های هوسهای رنگارنگ پسرانه و از همه حرفهایی که از گفتنشان هراس دارم می نویسم. اینجا دفتریست از اسرار تاریخ همین نزدیکیها و خاطرات اشکهایی که هرگز جاری نشدند.
اینجا باقیمانده خرابه های احساسات گمشده ایست که چند وقتی بیش از حسرت حضورشان نمی گذرد .
ادامه...
من عاشق آن لحظاتم که در کنج دیوار اتاقم
وانمود می کنی هر کاری که از دستت بر می آید برای خلاصی از دستانم انجام می دهی
ولی زمانی که ظاهرا تسلیم می شوی وقتی به سمت لبهایت می روم تو مرا با ولع بیشتری
می بوسی .
بله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اومدی یعنی چی؟یعنی کیا؟
بله... به قول شاعر:
چون باد من از غنچه دهانی نگذشتم
بی پرده گل بوسه ی تو چیز دگر بود!
هوم؟
:)
علی تو همش از من کارای سخت می خواهی یک ساعت دارم رو دستو العمل آقا عکس میزارم
اوه
خسته شدم
به من فشار میاری -هی -هی
خوشمان آمد هی میخوانیم میخندیم !:)