رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

107

داشتم چیزهایی که تو هیچوقت نمی فهمی را می شمردم .  

تو هیچوقت نمی فهمی چه لذتی دارد که هم عاشقت باشم هم اینکه بی نیاز از تو باشم، و به این فکر نباشم که کدام لباست را زودتر از تنت دربیاورم .

تو هیچوقت نمی فهمی که چرا من هر روز در آرزوی این بی نیازی ام .

من کمتر فکر می کنم و تو هیچوقت نمی فهمی که چرا هر وقت به فکر فرو می روم ده سال پیرتر می شوم .

بگذریم ، تو چیزهای زیادی را نمی توانی بفهمی ولی من هم نمی فهمم چرا نمی توانم همانی باشم که همیشه می خواستم  و می خواهم.

نظرات 1 + ارسال نظر
میلاد 12 آذر 1388 ساعت 07:35 ب.ظ http://santaclaus.blogsky.com

فکر کردن...
فکر...
آدمهای خیلی پیر هر روز کمتر و کمتر می شن و این خیلی بده...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد