همه چیز تقریبا خوبه ، مشکل خاصی هم ندارم فقط اوضاع اونجوری که می خواستم اصلا پیش نمیره. یه جورایی به بن بست رسیدم ، همین خیلی حالمو گرفته . یه کاری می خواستم بکنم ولی ظاهرا نمیشه نمی دونم شاید اینجوری بهتر باشه .
تصمیم گرفتم امشب یه جشن کوچولو واسه خودم بگیرم گفتم شاید بد نباشه. کلی چیپس و انواع و اقسام کاکائو با چند نوع شکلات کاکائو که دوست دارم ، چند بسته پاستیل خارجیش البته ، با دو تا دلستر ، یه خرده هم شیرینی و پسته جنس خوب با بادام زمینی مزمز. جشن من هیچ مناسبت خاصی نداره و محدود میشه به خوردن این چیزا ولی خب حداقل اسم جشن رو که داره . الان اینجا امشب دلم خیلی چیزا می خواست ولی حیف .
آرزوت خیلی کوچیکه.
آرزوهای بیشماری داشته باش و بسپار به کائنات تا زمانی که درصدی از اونها برآورده بشن.....
اینطوری امیدواری که هی آرزو کنی و به دونه دونه شون برسی.
اما یک آرزو خیلی ناامیدانست.............
به مناسبت روزدختره ؟
مگه ما روز دختر هم داریم؟
جشن شکم !
منم همینطور.. اصلا رو به راه نیستم.. ولی خب, این نیز بگذرد...
اقا من با این وبلاگتون حال کردم شدید!
با اجازه لینکتون می نماییم