از آرزوهای دست نخورده و رویاهای پوچ ، دلربایی های هوسهای رنگارنگ پسرانه و از همه حرفهایی که از گفتنشان هراس دارم می نویسم. اینجا دفتریست از اسرار تاریخ همین نزدیکیها و خاطرات اشکهایی که هرگز جاری نشدند.
اینجا باقیمانده خرابه های احساسات گمشده ایست که چند وقتی بیش از حسرت حضورشان نمی گذرد .
ادامه...
و پایانی تکراری که تکرار ِ تکراری ِ
کاری تکراریست . ای کاش فراموشی زودگذرش برای همیشه در وجودم رسوب می نمود و مدتها
مرا در آسمان سیاه و تاریکش غرق می کرد .
هنوز زندم .
کاش...
وای منم همین آرزو رو دارم
فراموشی تنها اقبال محال این روزها است (نگرد گشته ایم ما )-خوبه پیداش کنیم بعدفراموشش کنیم -هوهو