رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

415

" خوب اونیه که آخرش خوب باشه "  اینو توی فیلم شنیدم،معرکه بود.

414

حتما لازم نیست یه مشکل بزرگ وجود داشته باشه، خیلی ها مقابله با مشکلات کوچیک رو هم بلد نیستن.

413

با ذهن آشفته و بدن حریصم به دختری روسری آبی نگاه می کنم، زن چقدر زیباست.

اما ، زن چیزی غیر از  اینهاست. زن مثل خاطره شیرین یک روز بهاریست که در هوای معطر فروردین می دویدم، نفس می کشیدم و پر از حس زندگی میشدم.زن یک منظره زیبا بر فراز تپه ای خلوت و ساکت است که بعد از ساعتها به آن میرسم عکس می اندازم تا بارها و بارها خودم را در آن تصور کنم.زن مثل یک باغ آلبالو با شکوفه های سفید و برگهای سبز روشن است...

412

داره کم کم به سرم میزنه اینجا رو کلا پاک کنم. خوندن این نوشته ها واسه هیچکس فایده ای که نداره تازه شاید ضرر هم داشته باشه، کلا اینجا خیلی مسخره شده.

411

نه بسته ام به کس دل

نه بسته کس به من دل

چو تخته پاره بر موج ...

 

هوای گریه - همایون شجریان

410

امشب سعی کردم یه فیلم ببینم و صداش رو قطع کنمو فقط تصویر باشه. نتیجه اش این شد اگه صدا نباشه تو توی عالم خودت غرق میشی. راستی یه چیزی، یکی از بهترین فیلمهایی که دیدم The Messenger(2009) بود. قبلا اینجا ازش نوشته بودم.

409

گاهی وقتها فکر میکنی خیلی تنهایی و امکان نداره از این تنهاتر بشی، ولی هر روزی که می گذره نشون میده که هیچ چیزی غیر ممکن نیست.

408

مثلا من الان نباید بگم 26 سال زندگی کردم. هر کسی وقتی که 30 ساله شد و زندگیش به ثبات رسید تازه باید از اونجا سنش رو حساب کنه. خوب و بد بودن اتفاقات دور و برت اصلا مهم نیست مهم اینه که اگه مشکلی هم هست فقط مربوط به خودت میشه و خودت میتونی باهاش حالا به هر طریقی کنار بیای. اگه از کسی که به  اصطلاح 36 سالشه بپرسن چند سالته باید بگه 6 سالمه ، 6ساله که دارم زندگی می کنم.

407

مثل خوردن یه شربت تلخ و بدمزه می مونه که کلی هم عوارض جانبی داره. ولی تو می خوریش، چون بهت تلقین شده که حالت رو بهتر می کنه.

406

 به کتابفروش آرام گفتم

 کتاب شعر هم دارید؟

 - همه شعرها را در کتابها نمی نویسند

405


 برکه ای کوچک می شوم

 تا روزی زنی در من شنا کند ،


 می خواهم تمام بدن یک زن را

 باهم داشته باشم.

 

404

... بارِ اول است

سر بر سینه ی زنی می گذارم

که دوستش می دارم

با آرزوی یک خواب طولانی!

خواب ابدی

 

روز دریایی به آخر رسید

و دریا در دفتر خاطراتش نوشت:

یک مرد بودُ

یک زن

 و من دریا بودم!                                 

                                           (نزار قبانی)

 


-    ( + )   همین.



403

یکی از کارهای مورد علاقه ام که هیچوقت نتونستم انجامش بدم ، عکس گرفتن از دستها بوده. خیلی دلم میخواد هر آدمی که می شناسم از دستش عکس بگیرم و البته واضحه که این علاقه من در مورد دست خانمها شدیدتره .

حرفهای نگفتنی ام

گلچهره مپرس

کان نغمه سرا از تو چرا جدا شد

 


گلچهره - دانلود

401

تاریخ تولدم؟  

اصلا معیار مناسبی برای محاسبه سن نیست.

400

کار بهار هم به کجا رسیده ، روز  ِ نحس دارد.