از آرزوهای دست نخورده و رویاهای پوچ ، دلربایی های هوسهای رنگارنگ پسرانه و از همه حرفهایی که از گفتنشان هراس دارم می نویسم. اینجا دفتریست از اسرار تاریخ همین نزدیکیها و خاطرات اشکهایی که هرگز جاری نشدند.
اینجا باقیمانده خرابه های احساسات گمشده ایست که چند وقتی بیش از حسرت حضورشان نمی گذرد .
ادامه...
یاد این دخترایی افتادم که وقتی با یه پسر هم سن یا فوقش یه سال از خودشون بزرگ تر دوست دوست میشن واسه اینکه تو جمع ازش تعریف کنن و نگن طرف بچس دست پیش می گرن و میگن: "ولی خیلی بیشتر از سنش می فهمه... " افتادم!
جالب بود، اینو اصلا نمی دونستم. یادم باشه هر وقت خواستم با کسی دوست شم حتما هفت هشت سالی ازم کوچیکتر باشه. منظورم این بود خیلیها با اینکه سنشون زیاده ولی سرحال و باانرژی هستن و خیلی های دیگه با اینکه سنشون کمه ولی افسرده و بیحال هستن.
یاد این دخترایی افتادم که وقتی با یه پسر هم سن یا فوقش یه سال از خودشون بزرگ تر دوست دوست میشن واسه اینکه تو جمع ازش تعریف کنن و نگن طرف بچس دست پیش می گرن و میگن: "ولی خیلی بیشتر از سنش می فهمه... " افتادم!
جالب بود، اینو اصلا نمی دونستم. یادم باشه هر وقت خواستم با کسی دوست شم حتما هفت هشت سالی ازم کوچیکتر باشه.
منظورم این بود خیلیها با اینکه سنشون زیاده ولی سرحال و باانرژی هستن و خیلی های دیگه با اینکه سنشون کمه ولی افسرده و بیحال هستن.
آخ چقد رموافقم بی انصافیه من این همه عمر نکردم
ممنون خوبم
چی کا رمیکنی
حالا شما از کدوم دسته ای ؟ ;)
چی بگم
اینم باز آدم و یاد اون جمله ای میندازه که میگه: " آدم باید دلش جون باشه ...."