آن روز نزدیک به جادهای از
اینجا دور
دختری کنار نردههای نازک پیچکپوش
هی مرا مینگریست
جواب سادهاش به دعوت دریاندیدگان
اشارهی روشنی شبیه نمیآیم تو بود ...
(سیدعلی صالحی)
با اینکه فقط یه نفر نرم افزار می گرفت ولی خیلی دلم میخواست توی استخدامیش قبول می شدم، خیلی خیلی. این باعث شد یه چیزی یادم بیاد، چند وقت پیش رفتم یه جایی واسه کار که فقط سه روز موندم. توی ساعات اول نه از کارم نه محیطش نه همکارام و نه هیچ چیز دیگه ای اصلا خوشم نیومد هیچ چیزی نبود که دلمو خوش کنم. اولش فکر میکردم اینا بزرگترین مشکلات من واسه کار کردنه ولی بعدش فهمیدم بزرگترین مشکلم اینه که هر لحظه توی ذهنم یه کسی می گفت " برای چی؟ "
توی این سایت حرم امام رضا رو از چند جهت زنده نشون میده، خیلی وقته که میخوام برم ولی نمیشه.
پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
دیده بخت به افسانه او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم
یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند
ای آفتاب آهسته نه پا در حریم یار من
ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند ( + )
- گفتم یه شعری بذارم که معنی زمینی نداشته باشه.
یه نیروی چسبندگی بین لبها وجود داره که دانشمندا هنوز کشفش نکردن ولی اگه می خوان کشفش کنن یه راهنمایی می کنم، عین این می مونه که بخوای یه چسب نواری رو از روی پوست دستت بکنی.
در شب چله فصلِ سردی و حسرت به آسمان شاعران می نگرم. "من به آغاز زمین نزدیکم" به رویش آب و خاک به تولد ترانه در شعر، من به مرور هستی، به تولد و مرگ نزدیکم. دیروز مثل هر روز ساقه کوچکی مُرد و تک تک کلمات ذهنم ، خانه من همینجاست؟
راستی "چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست" ؟
اسم این کلیپش فکر کنم smile باشه ، چه آرایشی کرده ( 1 ، 2 ، 3 )
نعناع که می دونین چیه ، من عاشق نعناع خشک هستم.اینو از خونه مامان بزرگ گرفتم ( + )
دیروز انفجار هسته ای توی آسمان :دی ( + )
کم پیش میاد تا با خودم بگم، من که اینطوری نیستم هنوزم می تونم. ولی بیشتر وقتا می بینم احساس من درست شبیه همون زن سی و چند ساله توی دهه چهله که ... دارم به این جملات ایمان می یارم و دیگه بهشون شک نمی کنم :
همه (همه یِ همه ی) هستی من
آیه تاریکی ست.
فعلا تا یه مدت دیگه اینجا چیزی نمی نویسم، مگه اینکه چیز خاصی به ذهنم برسه که مربوط به خودم نباشه.
رفتم یه جای دیگه.