اگه می تونستم قیافه امو عوض کنم چهره Nestor Carbonell (بازیگر لاست) رو انتخاب می کردم. خیلی از تیپش خوشم میاد به نظر من قیافه مردانه واقعی داره. من فوق العاده عاشق چهره اش هستم.چند تا عکس گذاشتم ولی زحمت عکسای بیشتر دوش شما.
هر چقدر هم که از واقعیت دور باشه ، هر قدر هم که مشکلات این دنیای واقعی رو داشته باشی ولی همیشه یه بخش از تو خیال پردازه و می خواد برای یه مدت کوتاه هم که شده خودشو رها کنه و تا اعماق رویا و خیال یه سقوط آزاد مرگبار داشته باشه. همین بخش از انسان انیمیشن Tangled(2010) رو میسازه و یکی مثل من می شینه تماشا می کنه و سعی می کنه برای چند لحظه همه عالم رو فراموش کنه.
فلین : تو رویای جدید منی ( + )
فیلم Tamara Drewe یه داستان کلیشه ای و به نظر من مزخرف داره ولی از اول تا آخر فیلم مبهوت مناظر زیبایی بودم که نشون میداد. داستان توی یه روستای انگلیسی خیلی زیبا اتفاق می افته و می تونم بگم بعد دیدن این فیلم کلی به زندگی در این دنیا امیدوار شدم. از دیدن معماری خونه ها و محیط اطراف و بیشتر از همه منظره هایی که نشون داد فوق العاده لذت بردم.
اینجا چند تا عکس که از روی فیلم گرفتم رو گذاشتم.
این چند روزه کاملا معنی "امید" رو درک کردم و اینکه چرا میگن امید داشتن آدمو نابود می کنه. دو نوع امید داریم یکی امید داشتن به چیزیه که خودت می تونی انجامش بدی. این نوع امید خیلی خوبه و لازمه چون بهت انگیزه و انرژی میده تا بتونی همه چیزو خوب و عالی پیش ببری. ولی نوع دومِ امید که اصلا هم خوب نیست و خیلی هم مخربه اینه که امید به انجام یا اتفاق کاری رو داشته باشی که از عهده ات خارجه و تو فقط می تونی منتظر به انجامش بمونی. این انتظارو اینکه امید داشته باشی که بالاخره اتفاق می افته کم کم نابودت می کنه.
توی بعضی از فیلما یه خونه های رویایی رو نشون میده که میتونه مدتها فکر آدم رو مشغول کنه. البته ظاهرا توی بلاد فرنگ یه شهرکهایی هست که انگار وسط جنگل و با فاصله زیادی از مرکز شهر درست شدن. خونه های بزرگ با در و پنجره خیلی زیاد و محوطه پر از چمن. دلم میخواد برای چند روز هم که شده توی این خونه ها زندگی کنم یا اینکه حداقل یه روزی این جاها رو از نزدیک ببینم. این عکسها رو از روی فیلم Life As We Know It گرفتم.
لذت بعضی چیزا رو نمیشه با چیز دیگه ای به دست آوورد و اصلا جایگزین ندارن. یکی از همین لذتها اینه که وقتی از بیرون اومدی جورابتو سریع در بیاری و محکم پرتش کنی یه وری .
یکی دو هفته ست یه ضعفی گرفتم که دلم میخواد همیشه غذا بخورم ولی وقتی می خوام چیزی بخورم زود سیر میشم و چیزی از گلوم پایین نمیره. این مدت همیشه ضعف دارم ولی وقت غذا انگار سیرم. همین الان چقدر گرسنمه، حالا نصف شبی چی پیدا کنم واسه خوردن.
اگه یه خانمی آرایش کرده باشه نمی تونه توی بغل کسی گریه کنه ، نه؟ آرایش چشماش بریزه روی لباس اون بنده خدا اونوقت فورا میشه پاکش کرد؟
می خوام چند کلمه حرف نامربوط و تفریبا بی ادبانه بزنم، هر کی حوصله داره توی ادامه مطلب گذاشتمش.
.
ادامه مطلب ...
" امروز دو روزه للو فردا سه روزه لو
رشید نیومد للو دلم میسوزه لو
های های رشیدخان سردار کل قوچان
رفتی نگفتی للو یه یاری دارم لو
در شهر غربت للو دلداری دارم لو
های های رشیدخان سردار کل قوچان "
ما توی خیلی زمینه ها پیشرفت که نداشتیم حتی خیلی هم پسرفت داشتیم. یکیش همین سیگار کشیدنه. الان اینجوری شده که هر کسی که یه زندگی متمدن داره و روشنفکره باید حتما سیگار بکشه. حتی کسی که عاشق هم هست حتما باید سیگار بکشه. اینو از روی نوشته های توی وب میشه فهمید. عین فیلمهای قدیمی ، هر کسی با بقیه فرق داشت و فرنگ رفته بود باید عینک میزدو سیگار دستش بود. همه دنیا دارن باهاش مبارزه می کنن اونوقت ما تو ایران عین عقب مونده ها اونو جزیی از یه شخصیت با کلاس می دونیم.
یکی از شیرین ترین اتفاقاتی که می تونه توی یه ملاقات اتفاق بیفته اینه که یه دفعه حرفا تموم بشه توی یه سکوت غیرمنتظره ای که بوجود اومده به چشمای همدیگه خیره شدو چند لحظه که گذشت بعدش یه دفعه پخ ، هر دوتا بخندن.
یه دوستی داشتم چند وقتی میشه یه لپ تاپ گرفته بود. هی همیشه زنگ میزد و کلی حرف میزدو سوالهای آبکی که داشت می پرسید منم اکثرا با اکراه جوابشو میدادم سعی میکردم خودمو خلاص کنم و اگه زنگ میزد از هر چند دفعه یه بار بر میداشتم. کلا مزاحم بودو منم حوصله اشو نداشتم. ولی الان هی به گوشیم نگاه میکنم دلم میخواد زنگ بزنه و با هم ازاون چرت و پرت ها بگیم چون اگه همون هم نباشه دیگه کسی نیست که همین چهار تا کلمه هم باهاش حرف بزنم. اصلا شاید امشب خودم براش زنگ بزنم.