توی بعضی از فیلما یه خونه های رویایی رو نشون میده که میتونه مدتها فکر آدم رو مشغول کنه. البته ظاهرا توی بلاد فرنگ یه شهرکهایی هست که انگار وسط جنگل و با فاصله زیادی از مرکز شهر درست شدن. خونه های بزرگ با در و پنجره خیلی زیاد و محوطه پر از چمن. دلم میخواد برای چند روز هم که شده توی این خونه ها زندگی کنم یا اینکه حداقل یه روزی این جاها رو از نزدیک ببینم. این عکسها رو از روی فیلم Life As We Know It گرفتم.
وای خدایا دردنیا نشونمون ندادی لا اقل درآخرت ...نمی دونم خوبه اگرآدم جهنمم می ره این دنیا توی همچین خونه ای زندگی کرده باشه...نکنه ....اوه خدایا
سلام.
خوبی رفیق قدیمی؟
زدی تو کار دل ها...
بلاگتم شده از هر دری سخنی نه؟
تو وبلاگ قبلیت مطلب پاییز اونجا که عکس می گرفتی... اونجا که جاش خالی بود... راستی چقدر این روزا جاش خالیه نه؟
کاش بدونه جاشو با هیچی نمیشه پر کرد!
سلااااااااااااااام رفیق قدیمی
ای کاش بدونه جاشو با هیچ چیزی نمیشه پر کرد.
منم عاشق این جور خونه هام البته شکر خدا ما چندتا مدل اینجوریشو تو شمال داریم که یکیش تو یه کوه سرسبزه که صبحها تا نزدیک ظهرمیتونی تو مه نفس بکشی راه بری قدم بزنی انگار ابرا اومدن پایین خلاصه رویا اندر رویاس!
حس خوبی دارم بهت رفیق....
چرا؟ ممنون لطف داری
ولی من هیچوقت حس خوبی نسبت به ناشناسها نداشتم.
حس خوب داشتن دلیل نمیخواد!
همینکه اینجا احساس غربت نمیکنم برام یه حس خوبه.
از کلمه ی ناشناسی که به کاربردی دلم ریش شد! ولی خوب حق داری من واقعا ناشناسم!
می خوای ناشناس بمونی؟ دلیلش چیه؟
این جایی رو که تو می گی همه دوست دارن !
صمیمی می نویسی . ممنونم