رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

عناوین یادداشت‌ها

  • 366 8 بهمن 1389 20:54
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 توی بعضی از فیلما یه خونه های رویایی رو نشون میده که میتونه مدتها فکر آدم رو مشغول کنه. البته ظاهرا توی بلاد فرنگ یه شهرکهایی هست که انگار وسط جنگل و با فاصله زیادی از مرکز شهر درست شدن. خونه های بزرگ با در و پنجره خیلی زیاد و محوطه پر از چمن. دلم...
  • 365 7 بهمن 1389 11:50
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 لذت بعضی چیزا رو نمیشه با چیز دیگه ای به دست آوورد و اصلا جایگزین ندارن. یکی از همین لذتها اینه که وقتی از بیرون اومدی جورابتو سریع در بیاری و محکم پرتش کنی یه وری .
  • 364 4 بهمن 1389 22:38
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 دستهایم دستهایت.
  • 363 28 دی 1389 23:38
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA سلام "حال همه ما خوب است" ، همه حال شما هم خوب است؟ دلتنگتان شدیم ... آسمان ما را به یاد چشمهایتان می اندازد. ابری و آفتابی ، هوا صاف ِ صاف هم که باشد آسمان آسمان ِ باریدن است. با خودم عهد می بندم این بار که باد بیرحم شروع...
  • 362 27 دی 1389 00:22
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 به شهر ما امیدی نیست. جایی که تو باشی، آنقدر سرد نمی شود که برف ببارد.
  • 361 27 دی 1389 00:22
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 یکی دو هفته ست یه ضعفی گرفتم که دلم میخواد همیشه غذا بخورم ولی وقتی می خوام چیزی بخورم زود سیر میشم و چیزی از گلوم پایین نمیره. این مدت همیشه ضعف دارم ولی وقت غذا انگار سیرم. همین الان چقدر گرسنمه، حالا نصف شبی چی پیدا کنم واسه خوردن.
  • 360 25 دی 1389 14:48
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 اگه یه خانمی آرایش کرده باشه نمی تونه توی بغل کسی گریه کنه ، نه؟ آرایش چشماش بریزه روی لباس اون بنده خدا اونوقت فورا میشه پاکش کرد؟
  • 359 24 دی 1389 18:01
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA برای عاشقی خیلی پیر شده ام، برای پاهایم رمقی نمانده نصف بیشتر راه را خودت باید بیایی. اما قول آتشفشان به ظاهر خاموشی باشم که فوران کند... و تو ذوب شوی.
  • 358 24 دی 1389 15:50
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA نمی دونم شوی چه سالی بود فکر کنم 78 اینا بود. معین ترانه "بهانه" رو داشت می خوند. به محض اینکه یه خرده آهنگ پخش شد سریع زدم جلو. اون موقع ها اصلا از این نوع آهنگها خوشم نمی یومد یعنی یه جورایی متنفر بودم فقط شاد و شاد گوش میدادم. ولی زمونه اینطوری نموند، من بزرگ ُ...
  • 357 24 دی 1389 15:24
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA می خوام چند کلمه حرف نامربوط و تفریبا بی ادبانه بزنم، هر کی حوصله داره توی ادامه مطلب گذاشتمش. . Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA فکر کنم لباس یه زن می تونه یه عامل جذب خیلی مهم باشه یعنی یه لباس قشنگ می تونه همه چیزو خیلی زیباتر کنه. چند تا از لباس هایی که خوشم می...
  • 356 22 دی 1389 23:32
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 امروز داشت یه بارون خیلی ملایمی می بارید. یه مسیری رو پیاده اومدم. وقتی به ایستگاه تاکسی رسیدم و سوار ماشین شدم تازه متوجه شدم توی مسیر به هیچ چیز فکر نمی کردم و هیچ چی از مسیری که اومدم یادم نیست. تنها چیزی که یادم مونده بود اینه که هوا خیلی سرد...
  • 355 22 دی 1389 23:31
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 احساس می کنم یه مرحله از زندگیم تموم شد و دارم وارد یه مرحله جدید میشم. این همون جایی که همیشه تصورم از 25 ساله شدن بود. ولی حالا که 25 تموم شده(تولدم خیلی وقت پیش بودا، دارم کلی میگم) و وارد 26 شدم همه چیز فرق کرده. به عقب که برمیگردم می بینم چه...
  • 354 19 دی 1389 11:04
    Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 " امروز دو روزه للو فردا سه روزه لو رشید نیومد للو دلم میسوزه لو های های رشیدخان سردار کل قوچان رفتی نگفتی للو یه یاری دارم لو در شهر غربت للو دلداری دارم لو های های رشیدخان سردار کل قوچان "
  • 353 18 دی 1389 14:48
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 " دیرآمدی کمی تغییرکرده ام برای شناختنم عکسم را مچاله کن ... " -این شعر از کیه؟
  • 352 17 دی 1389 11:27
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA سایزش را نمی دانم ، Medium یا Large حجم آغوشم درست به اندازه توست .
  • 351 16 دی 1389 14:12
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA شعر نزار قبانی رو که گذاشتم اون جایی که میگه " عشقت به سرزمین های اندوهم کوچاند که قبل از تو هرگز بدان ها پا نگذاشته ام " منم باید بگم هیچوقت توی زندگیم توی هیچ لحظه ای از اینکه عاشقت شدم پشیمون نشدم. قبل از تو نه از شعر خوشم می یومد نه از موسیقی های آروم و نه از...
  • 350 15 دی 1389 22:27
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 قابل توجه خوانندگان اینجا من همیشه یکی از توانایی هام این بوده که همه جا و توی هر موقعیتی قدرت تخیل خیلی خوبی داشتم. - آمدید ، چرا چیزی نگفتید؟ ما چشم به راهتان بودیم.
  • 349 15 دی 1389 11:21
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA میتونی دلتو به دریا بزنی و برنامه خاصی نداشته باشی ، این اکثر اوقات جواب میده. یا اینکه قبلش نشانه روی کنی و یک کدوم رو انتخاب کنی یا بالایی یا پایینی ولی معمولا پایینی اکثر اوقات انتخاب بهتریه. میگن حس چشایی با زبونه و با اون می تونی شیرینی شوری ترشی رو حس کنی ولی خیلی عجیبه...
  • 348 15 دی 1389 11:20
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA ما توی خیلی زمینه ها پیشرفت که نداشتیم حتی خیلی هم پسرفت داشتیم. یکیش همین سیگار کشیدنه. الان اینجوری شده که هر کسی که یه زندگی متمدن داره و روشنفکره باید حتما سیگار بکشه. حتی کسی که عاشق هم هست حتما باید سیگار بکشه. اینو از روی نوشته های توی وب میشه فهمید. عین فیلمهای قدیمی...
  • 347 15 دی 1389 11:19
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA یکی از شیرین ترین اتفاقاتی که می تونه توی یه ملاقات اتفاق بیفته اینه که یه دفعه حرفا تموم بشه توی یه سکوت غیرمنتظره ای که بوجود اومده به چشمای همدیگه خیره شدو چند لحظه که گذشت بعدش یه دفعه پخ ، هر دوتا بخندن.
  • 346 13 دی 1389 22:59
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 دلم لک زده برای یه دلِ سیر تماشا کردنت ، می دونستی؟
  • 345 13 دی 1389 22:58
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 همیشه و همیشه عاشق این شعر بودم : کی اشکاتو پاک میکنه شبا که غصه داری دست رو موهات کی میکشه وقتی منو نداری شونه ی کی مرحم هق هقت میشه دوباره از کی بهونه میگیری شبای بی ستاره برگ ریزونای پائیز کی چشم به رات نشسته ...
  • 344 13 دی 1389 12:55
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 نمای بدنت وقتی نیمه برهنه ای ، قشنگترین منظره ایه که تاحالا دیدم.
  • 343 12 دی 1389 20:51
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA تقریبا از صبح بودم بیرون Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA ، رفتم دنبال یه سری کارایی که داشتم. اصلا اونجوری که میخواستم پیش نرفت. حتی همه چیز خیلی افتضاح بود. سرم داره میترکه و دلم آشوبه. اصلا حوصله ندارم یه انرژی توی وجودم جمع شده که میخوام خودمو به درو دیوار...
  • 342 11 دی 1389 21:08
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 آسمان بی پناه بود من روزی چند بار می مردم بی اشک گریه می کردم و هر روز چند سانتی کوتاه تر میشدم چیزی شبیه چند صفحه ناتمام بودم قطعا روزی خواهد آمد داستان بنویسم از خودم.
  • به من آموخت... 11 دی 1389 18:02
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA عشقت به من آموخت که اندوهگین باشم و من قرن ها محتاج زنی بوده ام که اندوهگینم کند به زنی که چون گنجشکی بر بازوانش بگریم به زنی که تکه های وجودم را چون تکه های بلور شکسته گرد آرَد می دانم بانوی من ! بدترین عادات را عشق تو به من آموخت به من آموخت که شبی هزار بار فال قهوه بگیرم و...
  • 340 11 دی 1389 18:00
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA من از اینکه بالاخره باید یه روزی پدر بشم خیلی می ترسم. اینقدر این مسئله برام غیر قابل هضمه که حتی یه لحظه هم نمیتونم بهش فکر کنم. هیچوقت هم زیاد از بچه مچه خوشم نیومده مثلا اگه بخوام واسه یه ثانیه هم به یه بچه فکر کنم همینجوری هزار تا مشکل تا هشتاد سالگیش میاد توی ذهنم، این...
  • 339 9 دی 1389 22:32
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA اگه بخوام از خودم بگم باید بگم نامعلوم،ناتمام،نامشخص،گیج و سردرگم،ناقص ...
  • 338 3 دی 1389 11:50
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 من به آینده به آیندگان ، من به فردای خودم بدهکارم.
  • 337 2 دی 1389 19:47
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 یه دوستی داشتم چند وقتی میشه یه لپ تاپ گرفته بود. هی همیشه زنگ میزد و کلی حرف میزدو سوالهای آبکی که داشت می پرسید منم اکثرا با اکراه جوابشو میدادم سعی میکردم خودمو خلاص کنم و اگه زنگ میزد از هر چند دفعه یه بار بر میداشتم. کلا مزاحم بودو منم حوصله...