رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

141

عکس ها هوسی ام می کنند ، هوس لبهایت ...  

 

 

عکس1

عکس2

عکس3

عکس4

140

زمانی که تنها دو سال داشتم معین خوانده بود   " محض رضای خدا  به من بگو ... "

23 سال گذشت ...

139

اینــــــــــجا ، عجیب حرف دل ما را زدند .

138

" دریا با من حرف بزن

نذار منو موجها به ساحل بدن ...  "

برای دوستانم

من پر از خالی ام

خالی یعنی بی تو

خالی یعنی بی تو ، بی رویا ، بی پرواز ، بی شعر ، بی همه کسم  

خالی یعنی نبود ِ تمام دوستانم  

خالی یعنی فراموش شده تنها دوستانم ،

دوستان ِ پر از واقعیت مجازی ام  

واقعی ترین دوستان مجازی ام

خالی یعنی بی همه اینها

خالی یعنی من .  

136


" من وقتی کنار توام احساس امنیت می کنم "

135

من عاشق آن لحظاتم که در کنج دیوار اتاقم وانمود می کنی هر کاری که از دستت بر می آید برای خلاصی از دستانم انجام می دهی ولی زمانی که ظاهرا تسلیم می شوی وقتی به سمت لبهایت می روم تو مرا با ولع بیشتری می بوسی .

134

با امام حسین و حضرت ابالفضل هم ؟

133

می دونستین شکمم یه خرده اومده جلو؟ الان که یه خرده اومده جلو هرچی فکرشو می کنم می بینم من به این شکمم افتخار می کنم  :دی

132

فقط می خواستم اسم امام حسین اینجا باشه .


یا حســــــــــین ...

131

هر روز قدرت مردانه ام هدر می رود . جایی ، چیزی ، کسی می خواهم تا قدرتم را اثبات کنم . در آغوشم می فشارمت مثل کبوتری گریز پای در دست طفلی کوچک . نمی دانم با این چه کنم ، می توانم آنقدر به سینه هایم بفشارمت تا استخوانهایت ترک بردارند .

قدرت مردانه ام هدر می رود بی آنکه بتوانم اثباتش کنم .

ادامه مطلب ...

130

" تو را می خواهم

و خیابانهای خوابهایم را "

 

من تصوری از "تو" ندارم نمی دانم او کیست . خودم را گم کرده ام هوس بودن تو را ندارم ، فقط کسی باشد در پیاده روهای پر اضطراب روزهای پی در پی ، کسی که دوستش می دارم .


129

خدایا عزتم دادی ، من چه گنهکارم .

خدایا ...

یلدا

چند لحظه ای بیشتر به یادت بیدارم ، امشب برایت "عاشقانه" می نویسم .

127

- اصلا حرفی ندارم برای گفتن ، چقدر دلم می خواد یه چیزی بگم .

- امروز... ، چقدر خوشحالم که اینجوری بوده . دلم می خواد هیچوقت این حس لعنتی با من نباشه ، من نمی خوام لذت ببرم . 



ادامه مطلب ...

126

وقتی این شعر سید علی صالحی رو می خونم یه حس عجیبی دارم ، چشام دیگه طاقت نمی یارن  . حالا هر چند باری که بخونم 100 بار 1000 بار ...




ادامه مطلب ...