رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

550

جمعه های بی تو ، هوای بارانی ،  خودت قضاوت کن.

540

لطفا با این کلمات یک جمله بساز:  موهای تو ،   آرامش ِ من.

535

"مرد" غم انگیز ترین واژه ایست که خداوند آفرید. مرد یعنی سنگینی و اندوه، یعنی سرکوب شیرین ترین لحظات. یعنی خواستن و نرسیدن، یعنی نیاز. مرد یعنی تنهایی، آشفتگی ، خستگی دائمی. مرد یعنی اینکه باید وحشی باشی. مرد یعنی چیزی هستی که هیچکس نباید بفهمد.  مرد یعنی سلامم را برسان. یعنی "حال همه ما خوب است" . مرد یعنی کشف یک واژه جدید به جای گریه. مرد یعنی قدم زدن های بی هدف، مرد یعنی متهم. مرد یعنی جنست از سنگ و باطنت دلگیرتر از باران و نگاهت همیشه خیره به غروب است. مرد یعنی غریزه، یعنی چیزی را میخواهی که نداری، مرد یعنی تجربه این لحظه. مرد یعنی افسردگی یعنی بی هدف، مرد یعنی مرده...


(+)

533

تمام نشو،  حالا که من آغاز شده ام.

532

فرقی نمی کند کجا و چگونه، فقط اینکه باید باشی. حضور شما برای شمردن این لحظات الزامیست. دیگر جای خالی اینجا تحمل نبودنها و نرسیدنها را ندارد، دیگر هیچ شعری معنی عاشقانه نمی دهد. کودک چند ساله ی اینجا اکنون مردی شده از نسل خواستن و رسیدن، مردی که تمام داستانهای دنیا را با پایان خوش ماجرا ورق می زند و دفتری می سازد از تمام خاطرات خوب آینده. هر چقدر هم که فراموشی داشته باشی، هر چقدر هم که اسیر لحظات سردرگم و مضطرب باشی باز هم یک جای کار عطر شما را می دهد. باز هم یک روز هوس آغوش شما تمام گنجایش یک ذهن را پر می کند. شما تنها خیال لحظات خلوت و تنهایی هستید. شما دلنشین ترین لحظه غم انگیز دنیایی. شما تعبیر تمام آشفتگیهای روزهای سرد و بی انگیزه مردی هستید که چشمهایش را به دوردستهای خیال گره زده و تمام شعرهای دنیارا با نام شما آغاز میکند. ثانیه به ثانیه مرور می شوید، که اگر نبودید معنی خیلی از جملات و کلمات هیچگاه نمایان نمیشد و خیلی قبل ترها چراغ این خانه خاموش می شد.


روزت مبارک، خانم تکرار نشدنی ِ  ... 


530

بعضی وقتا هیچ حرفی نداری برای گفتن، بعضی وقتای دیگه هم از بس حرف داری نمی دونی چی باید بگی.

527

تموم لحظه های من ترکیب شده ایه از سردرگمی  ناامیدی و شهوت، کاملا بطور مساوی .

524

یکی از آرزوهام این بود که یه قسمت دیگه از american pie رو بسازن و ببینم که این بچه ها آخر و عاقبتشون چی میشه و مثلا الان دارن چیکار میکنن، که آرزوم برآورده شده و american reunion اومده (البته هنوز ندیدمش).  یادمه چندسال قبل موقع امتحانای دانشگاه بود می نشستم هی american pie2 رو می دیدم و ازاینکه یه سری آدم اینقدر شادن لذت می بردم.

520

اینو تقدیم میکنم به همه کسایی که هیچوقت اسیر روزمرگی نمیشن و یه چیزایی رو می بینن که بقیه نمی بینن...

 


" به عطر آشنای همان سالهای سادگی سوگند

هنوز هم

دل به دل این کاغذ کهنه که می دهم،

صدای گام های بی قرار تو را

بر سر قرار پوپک و پروانه می شنوم، بانوی اردیبهشت

هنوز هم

دقیقه ای مهمان این یادگاری تا خورده اگر باشم،

ساعتی این چشم های خسته را

مهمان رگبار گریه های بی امانم می کنم.

هنوز هم

بهانه ای از جنس جای خالی تو

کافیست

تا سطر سطر تمام این ترانه ها را

با عزیز ترین واژه های آسمان و آینه آذین ببندم.

چه کرده ای با من خاتون خاطرات خوب

که حتی لحظه ای از یاد این ترانه ها نمی روی

مگر صبوری سکوت مرا

در سوگ از دست رفتن این سالها ندیدی،

که هنوز هم برای آمدنت

فردای نا معلوم این تقویم های تکراری را بهانه می کنی؟

باورکن دیگر طاقت خالی این خانه را ندارم.

دیگر میلی به مرور تنهایی ندارم.

می دانم که حتی خورشید این ترانه ها هم

کفاف این زمهریر دوری را نمی دهد !

پس برگرد

نگذار طاقت این ترانه ها طاق شود

نگذار این خانه بی چراغ و

این کوچه بی کبوتر بماند.

اگر با تکلم هر ترانه ای می گویم برگرد،

نه به این خاطر که مشرق چشم های تو

شب این شاعر شیدا را به سپیده می رساند،

و نه این که دیگر طاقت آوار این همه غصه را ندارم،

تنها می ترسم آن قدر دیر از این هجرت بی پایان برگردی

که تمام پروانه ها در خواب سرشاخه بمیرند. "

                                                                     (ناصر کاظمی زاده)

515

خدایی که همیشه ازت غافلم

مثل همیشه ازم غافل نباش، مثل همیشه.

510

امروز بعد از مدتها این ترانه فوق العاده قشنگ رو با صدای هایده دوباره گوش دادم،خیلی زیباست. قصه ماجرای فرهادو شیرین که بحثش جداست ولی این غم همیشه با تمام حسهای دیگه فرق میکنه. از دبیرستان همیشه از زبان کردی خوشم می یومد دلم میخواست یه جوری می تونستم یاد بگیرمش.فقط توی یه دونه وبلاگ تونستم ترجمه اش رو پیدا کنم.(درست غلطشو دیگه نمیدونم) قبلا با لذت تمام بهش گوش می دادم بدون اینکه دقیقا بدونم معنیش چیه، توی ادامه مطلب معنیشو گذاشتم.

 

شیرین گیان - هایده



ادامه مطلب ...

506

همه ی تدفین ناشدگان را

من به خاک سپردم

و بر ایشان گریستم

برای من اما

چه کسی گریه سر خواهد داد؟

                                          

                                                  "آنا آخماتوا"

503

امروز یه نفرو دیدم و برای یه لحظه تموم چیزای بی معنی اطرافم برام معنی شد. اینکه برای بدست آوردنش حاضرم و می تونم هر کاری انجام بدم مثلا بخونم ارشد قبول بشم یا اینکه برم سر یه کاری حالا هرچقدر هم که مسخره وحقوق پایین باشه یا خیلی چیزای دیگه. برای یه لحظه همه دنیا رو رنگی دیدم و اینکه منم می تونم یه زندگی با معنی داشته باشم. خیلی دلم می خواست ... 

هنوز هم خودمم باورم نمیشه.

- فکر کنم یه انرژی نهفته خیلی زیادی دارم که هنوز میدانی ندیده که بخواد خودشو نشون بده.

490

زندگی بهم یاد داد که همیشه غمگین باشم ، حالا اگه این وسط یه اتفاق خوب افتاد فقط به چشم یه زنگ تفریح بهش نگاه کنم و سریع برگردم به حالت قبل.

489

دیشب هوا خیلی سرد بود صفر و زیر صفر بود.واقعا دلم میخواست می رفتم بیرون چند تا گربه و گنجشک میاوردم توی راه پله ها گرمشون می کردم. حتما باید یه بار اینکارو بکنم.

487

خیلی وقته میخوام یه موضوع باز کنم اینجا و در موردش بنویسم ولی نمیشه، اینجا نمیشه.  "سفر باید کرد" باید رفت.باید بری و هیچوقت نرسی، اصلا اگه قرار باشه برسی پس چرا دیگه باید بری.رسیدن به کجا؟ هیچ انتهایی وجود نداره. "تغییر"  این تغییر لعنتی، بیگانه ترین واژه تمام زندگیم... باید پرواز کرد و گم شد باید به جاده زد باید از بالای کوه پرید تا معنای تک تک لحظات زندگی رو درک کرد باید و باید و هزار بایدهای دیگه که بهتر از هرکس دیگه ای بلدی اما ... نه کار تو نیست. یه مرد میخواد، نه اصلا مرد و زنش مهم نیست، یه آدم میخواد. یه آدم در لباس کوه. " زندگی باید کرد " هیچکس به ما یاد نداد از کجا شروع کنیم از کجاهاش دلگیر بشیم از کجاهاش ناامید بشیم، کسی بهمون یاد نداد وقتی زمین میخوریم چیکار کنیم چجوری بلند بشیم و دوباره از اول شروع کنیم،راستی این اولش دقیقا کجاست؟ این حرفایی که زدم یعنی چه؟ اصلا چی گفتم؟ واقعا خودمم معنی شونو نمی دونم. نمیشد بیان توی مدرسه بگن؟ اَه از مدرسه و امتحان و چیز یادگرفتن متنفرم.دیگه نمیخوام هیچ چیز جدیدی به مغزم اضافه کنم ،آکبند بمون عزیزم.

همه چیز خوبه،الانم نه ناراحتم نه غمگینم نه ناامیدم فقط هیچ حسی ندارم،هیچی.

- خدایا خودت که میدونی...