رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

رهگذر زمانهای خلوت و تنهایی

در من صدای تبر می آید

423

به خدا پناه می برم از شر شیطان و به تو پناه می برم از شر خودم.

421

" من از بیراهه های هله بر می گردم و آواز شب دارم "

419

در شب چله فصلِ سردی و حسرت به آسمان شاعران می نگرم.  "من به آغاز زمین نزدیکم"  به رویش آب و خاک  به تولد ترانه در شعر، من به مرور هستی، به تولد و مرگ نزدیکم. دیروز مثل هر روز ساقه کوچکی مُرد و تک تک کلمات ذهنم ، خانه من همینجاست؟  

راستی  "چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست" ؟

418

اسم این کلیپش فکر کنم  smile باشه ، چه آرایشی کرده ( 1 ، 2 ، 3 )


نعناع که می دونین چیه ، من عاشق نعناع خشک هستم.اینو از خونه مامان بزرگ گرفتم ( + )


دیروز انفجار هسته ای توی آسمان :دی  ( + )

413

با ذهن آشفته و بدن حریصم به دختری روسری آبی نگاه می کنم، زن چقدر زیباست.

اما ، زن چیزی غیر از  اینهاست. زن مثل خاطره شیرین یک روز بهاریست که در هوای معطر فروردین می دویدم، نفس می کشیدم و پر از حس زندگی میشدم.زن یک منظره زیبا بر فراز تپه ای خلوت و ساکت است که بعد از ساعتها به آن میرسم عکس می اندازم تا بارها و بارها خودم را در آن تصور کنم.زن مثل یک باغ آلبالو با شکوفه های سفید و برگهای سبز روشن است...

407

مثل خوردن یه شربت تلخ و بدمزه می مونه که کلی هم عوارض جانبی داره. ولی تو می خوریش، چون بهت تلقین شده که حالت رو بهتر می کنه.

401

تاریخ تولدم؟  

اصلا معیار مناسبی برای محاسبه سن نیست.

398

- این آهنگ رو اولین بار از یه وبلاگ شنیدم ، مطمئنم بالاخره منو دیوونه یا مجنون می کنه (خواب آخر)


- میتونم یه مجموعه از خونه هایی که توی فیلمها نشون میده جمع کنم  (+)


- آخرین باری که قرص ماه کامل بود سعی کردم ازش فیلم بگیرم. این ، تصویر  ِ نزدیکترین و بهترین حالت فیلممه. تاحالا با چشمای خودم اینقدر ماه رو از نزدیک ندیده بودم (+)

395

می گویند بهار آمده ، سلام  ِ ما را هم برسانید.

394

من، پسر  ِ سرمای ِ زمستان.

393

بیا عشق بازی کنیم

مثل جنگ دو ببر وحشی.

 


 ( + )


386

من واقعا موندم ممکنه یه دختری پیدا بشه که اینقدر احمق باشه که بخواد منو تحمل کنه؟ آخرین باری که با یه دختر رابطه داشتم چند سال پیش بود که همونشم اینقدر کوتاه و کم بود که چیز زیادی یادم نیست. اگه بخوام یه ارتباط دوستانه رو بگم ، اوووووووه برمیگرده به خیلی قبلتر. این همه مدت حتی واسه یه بار هم سعی نکردم با دختری ارتباط داشته باشم. الان یه دفعه به سرم زد و توی ذهنم یه افکاری اومد ، هی دارم با خودم تصور میکنم دوست دختر داشتن چه شکلیه.

384

اینقدر مرا عاشق نکن ، دلت می آید؟

381

چشمانم را می بندم

اینجا من به تو می رسم

لابه لای همین نوشته ها

 

به همین راحتی.

379

کودک نازاده ام ، هر بار که تو میمیری من به دنیا می آیم.

377

پُر شدم از تمام حرفهایی که نزدم و کارهایی که نکردم.