در شب چله فصلِ سردی و حسرت به آسمان شاعران می نگرم. "من به آغاز زمین نزدیکم" به رویش آب و خاک به تولد ترانه در شعر، من به مرور هستی، به تولد و مرگ نزدیکم. دیروز مثل هر روز ساقه کوچکی مُرد و تک تک کلمات ذهنم ، خانه من همینجاست؟
راستی "چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست" ؟
اسم این کلیپش فکر کنم smile باشه ، چه آرایشی کرده ( 1 ، 2 ، 3 )
نعناع که می دونین چیه ، من عاشق نعناع خشک هستم.اینو از خونه مامان بزرگ گرفتم ( + )
دیروز انفجار هسته ای توی آسمان :دی ( + )
با ذهن آشفته و بدن حریصم به دختری روسری آبی نگاه می کنم، زن چقدر زیباست.
اما ، زن چیزی غیر از اینهاست. زن مثل خاطره شیرین یک روز بهاریست که در هوای معطر فروردین می دویدم، نفس می کشیدم و پر از حس زندگی میشدم.زن یک منظره زیبا بر فراز تپه ای خلوت و ساکت است که بعد از ساعتها به آن میرسم عکس می اندازم تا بارها و بارها خودم را در آن تصور کنم.زن مثل یک باغ آلبالو با شکوفه های سفید و برگهای سبز روشن است...
مثل خوردن یه شربت تلخ و بدمزه می مونه که کلی هم عوارض جانبی داره. ولی تو می خوریش، چون بهت تلقین شده که حالت رو بهتر می کنه.
- این آهنگ رو اولین بار از یه وبلاگ شنیدم ، مطمئنم بالاخره منو دیوونه یا مجنون می کنه (خواب آخر)
- میتونم یه مجموعه از خونه هایی که توی فیلمها نشون میده جمع کنم (+)
- آخرین باری که قرص ماه کامل بود سعی کردم ازش فیلم بگیرم. این ، تصویر ِ نزدیکترین و بهترین حالت فیلممه. تاحالا با چشمای خودم اینقدر ماه رو از نزدیک ندیده بودم (+)
من واقعا موندم ممکنه یه دختری پیدا بشه که اینقدر احمق باشه که بخواد منو تحمل کنه؟ آخرین باری که با یه دختر رابطه داشتم چند سال پیش بود که همونشم اینقدر کوتاه و کم بود که چیز زیادی یادم نیست. اگه بخوام یه ارتباط دوستانه رو بگم ، اوووووووه برمیگرده به خیلی قبلتر. این همه مدت حتی واسه یه بار هم سعی نکردم با دختری ارتباط داشته باشم. الان یه دفعه به سرم زد و توی ذهنم یه افکاری اومد ، هی دارم با خودم تصور میکنم دوست دختر داشتن چه شکلیه.