از آرزوهای دست نخورده و رویاهای پوچ ، دلربایی های هوسهای رنگارنگ پسرانه و از همه حرفهایی که از گفتنشان هراس دارم می نویسم. اینجا دفتریست از اسرار تاریخ همین نزدیکیها و خاطرات اشکهایی که هرگز جاری نشدند.
اینجا باقیمانده خرابه های احساسات گمشده ایست که چند وقتی بیش از حسرت حضورشان نمی گذرد .
ادامه...
یعنی گریه کرده باشند. چرا؟
آخه دلت میاد اشک یکی رو با این چشمای خوشگل در بیاری؟!! ;)
واااااااااااای
چه سلیقه ای
آخه اون وقت یا گریه کرده یا یه چیزی مثل دیو(شوخی کردم ببخشید)