از آرزوهای دست نخورده و رویاهای پوچ ، دلربایی های هوسهای رنگارنگ پسرانه و از همه حرفهایی که از گفتنشان هراس دارم می نویسم. اینجا دفتریست از اسرار تاریخ همین نزدیکیها و خاطرات اشکهایی که هرگز جاری نشدند.
اینجا باقیمانده خرابه های احساسات گمشده ایست که چند وقتی بیش از حسرت حضورشان نمی گذرد .
ادامه...
من تصوری از "تو" ندارم نمی
دانم او کیست . خودم را گم کرده ام هوس بودن تو را ندارم ، فقط کسی باشد در پیاده
روهای پر اضطراب روزهای پی در پی ، کسی که دوستش می دارم .